آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد. غم پرور: در باغچۀ عمر من غم پرورد نه سرو نه سبزه ماند نه لاله و ورد بر خرمن ایام من از غایت درد نه خوشه نه دانه ماند نه کاه و نه گرد. خاقانی
آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد. غم پرور: در باغچۀ عمر من غم پرورد نه سرو نه سبزه ماند نه لاله و ورد بر خرمن ایام من از غایت درد نه خوشه نه دانه ماند نه کاه و نه گرد. خاقانی
آنکه غم نصیب وی باشد. غم رسیده. غمناک: چون صبح درآمد بجهان افروزی معشوقه بگاه رفتن از دلسوزی میگفت دگر که با من غم روزی صبحا چو شفق چون شفقت ناموزی. انوری (دیوان ص 628)
آنکه غم نصیب وی باشد. غم رسیده. غمناک: چون صبح درآمد بجهان افروزی معشوقه بگاه رفتن از دلسوزی میگفت دگر که با من غم روزی صبحا چو شفق چون شفقت ناموزی. انوری (دیوان ص 628)